حزب الله:مدیریت سود را میتوان از دو منظر انعقاد قرارداد و گزارشگری مالی، مورد بحث قرار داد...
۰
کد مطلب : ۱۷۹۰۷
به گزارش حــــزب الله ،مدیریت سود را میتوان از دو منظر انعقاد قرارداد و گزارشگری مالی، مورد بحث قرار داد. از نظر گزارشگری مالی، مدیران ممکن است، به وسیله مدیریت سود، بر ارزش بازار سهام شرکت خود تاثیر بگذارند. از منظر انعقاد قرارداد، مدیریت سود، راهی کم هزینه برای حمایت شرکت در مقابل نتایج غیر قابل پیشبینی مقررات در زمینه قراردادهاست. در هر دو منظر مدیریت سود باعث ایجاد انگیزه میشود. در این مقاله هدف اصلی پاسخ به دو سوال است. در خصوص سوال اول میخواهیم بررسی کنیم که تا چه حد مدیریت امکان دارد در سالهای نزدیک به پایان زنجیره سود تحت فشار بیشتر برای استفاده از مدیریت سود باشد. به عبارتی مدیریت در سالهای پایانی زنجیره سود شرکت، چقدر سود را مدیریت میکند؟ پاسخ این سوال نشان میدهد که آیا سود سالهای پایانی زنجیره سود بیشتر مدیریت شده است یا خیر که به طور حتم دانستن چنین موضوعی برای سهامداران و سرمایه گذاران بسیار مفید خواهد بود. در خصوص سوال دوم رابطه بین انعطافپذیری حسابداری و مدیریت سود بررسی میشود. به عبارتی هدف ما پاسخ به این سوال است که آیا امکان دارد پایان زنجیره سود شرکتها یا به عبارتی وقفه در گزارش سود شرکتها ناشی از عدم انعطافپذیری حسابداری باشد. در مقاله حاضر، رفتار مدیران طی سالهایی که مدیریت سود را اعمال میکنند بررسی میشود. به عبارتی، میزان مدیریت سود که توسط مدیران طی زنجیره سودشان اعمال میشود بررسی میشود. زنجیره سود به سالهایی اطلاق میشود که شرکت طی آنها سود گزارش میکند. بهنظر میرسد که مدیران از مدیریت سود افزاینده برای گزارش سود بهصورت یک الگوی با نرخ رشد مثبت طی سالهای عمر واحد اقتصادی استفاده میکنند. در اصطلاح، مدیر، گزارش سود خالص را در قالب یک زنجیره افزایشی سود گنجانده است که شکست این زنجیره، منجر به ایجاد هزینههایی از قبیل از دست دادن شهرت و اعتبار و کاهش مقبولیت شرکت در بازار سرمایه میشود. شکست زنجيره سود به اين معني است كه در اثر انباشت اقلام تعهدي در صورتهاي مالي و مانده حسابها، مدير، ديگر قادر به استفاده از اقلام تعهدي اختياري به منظور بیش نمایی سود نباشد. انگیزه اصلی مقاله حاضر بررسی این مساله است که مدیریت افزاینده سودهای گزارش شده در گذشته چه تاثیری بر انعطافپذیری سیستم حسابداری شرکتها دارد و نقش محدود شدن انعطافپذیری حسابداری در شکست زنجیره سود شرکتها چیست. همچنین، رفتار مدیریت سود در ارتباط با شکست زنجیره سود شرکتها بررسی شده است و بطور مشخص درگیر شدن مدیران در مدیریت سود به منظور اجتناب از شکست زنجیره سود، مورد توجه قرار گرفته است. انعطافپذیری حسابداری و روش اندازهگیری آن تمامی شرکتها، مقداری انعطافپذیری نهفته در اصول و رویههای حسابداری را در اختیار دارند که میتوانند از آن به منظور منحرف كردن سود گزارش شده استفاده کنند. بارتون و اسکینر (۲۰۰۲) ادعا کردند که گزارشگری مالی مبتنی بر اصول پذیرفته شده حسابداری، سطح مدیریت سود افزاینده را محدود میکند. زیرا مدیریت سود افزاینده منجر به بیش نمایی سود و در نتیجه بیش نمایی داراییها در ترازنامه شده و این آثار بهصورت تجمعی در ترازنامه انباشته میشود. بارتون و اسکیمو از نسبت داراییهای عملیاتی به فروش به منظور سنجش مدیریت سود گذشته استفاده کردند و ادعا کردند که چنانچه مدیر، به طور مکرر، سود گزارش شده را منحرف كند؛ این نسبت یک روند رشد را تجربه میکند. در این رابطه، یانگ(۲۰۱۱) استدلال كرد که از آنجایی که نسبت داراییهای عملیاتی به فروش، یک معیار کارآیی و بهرهوری شرکت نیز محسوب میشود؛ تغییرات کارآیی شرکت، موجب ایجاد اختلالاتی در این معیار میشود. به منظور رفع این مشکل، یانگ(۲۰۱۱) از نسبت سرمایه در گردش داراییهای عملیاتی به فروش، استفاده كرد. معيار نسبت سرمایه در گردش داراییهای عملیاتی به فروش، سطح مديريت سود اعمال شده در سالهاي گذشته را نشان مي دهد. مقادیر بالاتر، منعکس کننده انعطافپذيري حسابداري محدودتر براي به کارگیری مديريت سود است. بنابراین، کل رابطه در ۱- ضرب شده است تا مقادیر حاصله منعکسکننده سطح انعطافپذیری حسابداری برای هر سال-شرکت باشند. رابطه يادشده، داراییهای عملیاتی را به دو جزء جاری و غیرجاری تفکیک میكند. شواهد نشان میدهد که اجزای اقلام تعهدی نسبت به اقلام تعهدی کل، توانایی بیشتری برای تبیین سطح مدیریت سود دارند (برای مثال تحقیق دیفوند و جیامبالو، ۱۹۹۴). تفکیک داراییهای عملیاتی به اجزای آن به پیروی از این شواهد است و در این راستا اویانگ (۲۰۱۱) نشان داد که قدرت آزمونهای آماری پس از تفکیک این اقلام، افزایش یافته است. شکست زنجیره سود مطابق با تعریف اویانگ (۲۰۱۱) شکست زنجیره سود، رویدادی است که در اثر آن شرکت قادر به ادامه روند افزایشی در سودخالص گزارش شده نباشد. از نظر بارتون و همکاران (۲۰۰۲) ناتوانی شرکت در حفظ نرخ رشد سود، احتمالا ناشی از محدودیتهایی است که در اثر کاهش انعطافپذیری حسابداری، بهوجود میآید. به پیروی از این تحقیقات، براي سنجش شکست زنجیره سود، تغییرات دورهای سود خالص محاسبه و دورههایی که این تغییرات منفی بودهاند؛ به عنوان دوره رویداد شکست زنجیره سود تلقی میشوند. شیوه برآورد سطح مدیریت سود براي برآورد سطح مدیریت سود از مدل تعدیل شده جونز که توسط کوتاری و همکاران (۲۰۰۵) ارائه و آزمون شده است؛ استفاده میشود. این روش مبتنی بر برآورد اقلام تعهدی و تفکیک آن به اجزای اختیاری و غیراختیاری در چند مرحله است که جزء اختیاری اقلام تعهدی، منعکسکننده سطح مدیریت سود است. نتیجهگیری در این مقاله، رفتارهای مدیریت سود شرکتها به لحاظ پیروی آنها از یک الگوی افزایشی در سود گزارش شده و بهطور خاص بر دورههای شکست زنجیره سود، بررسی شد. نتایج نشان داد که مدیران شرکتها در پاسخ به احتمال شکست زنجیره سود شرکت و به منظور اجتناب از آن، درگیر مدیریت سود شدهاند. این یافتهها با نتایج پژوهش بارتون و اسکیمو(۲۰۰۲) و اوانگ (۲۰۱۱) سازگار است. زیرا این محققین نیز به نتایج مشابهی در پژوهشهای جداگانهای دست یافته اند. این نتایج حاکی از این هستند که ۱) احتمالا مدیران شرکتهای نمونه آماری از زمان احتمالی شکست زنجیره سود اطلاع داشتهاند و مطابق با پیشبینی این رویداد، اقدامات احتیاطی را در قالب به کارگیری بیشتر اقلام تعهدی اختیاری انجام دادهاند. ۲) پیروی از یک الگوی زنجیره سود افزایشی، امری است که ممکن، است در کوتاهمدت منافع شرکت را در بازار سرمایه حفظ كند ولی از آنجا که این الگو، در نهایت شکسته میشود؛ احتمال سقوط یکباره قیمت سهام در زمان شکست این زنجیره، منافع شرکت را به شدت تهدید میکند. همچنین در این پژوهش، دلیل عدم توانایی مدیران برای ادامه روند افزایش سود گزارش شده، مطابق با مبنای نظری بارتون و اسکیمو(۲۰۰۲)، مورد توجه قرار گرفت و بطور خاص، فرض شد که کاهش انعطافپذیری حسابداری ناشی از مدیریت سود افزاینده در سالهای گذشته، توانایی مدیران در ادامه روند مدیریت سود را محدود و در نهایت، منجر به شکست زنجیره سود میشود. گرداورندگان: ایرج حسنی _اسماعیل حیدری خرم