تاریخ انتشاردوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۴
plusresetminus
اصحاب پیامبر(ص) وقتی نتوانستند پیامبر را پیدا کنند، ردّ شناسی آوردند، تا ایشان را بیابد, ردّ پای ایشان را دنبال کردند تا به نخلستانی رسیدند و دیدند که سلمان با پیامبر(ص) نشسته است و با تعجّب به سلمان گفتند: ما ردّ پای پیامبر را تا اینجا گرفته و آمده ایم، حال آنکه تو خود اینجایی.!
۰
کد مطلب : ۷۱۲۶۳
امام حسین(ع) چراغ هدایت و الگوی جهانیان
اصحاب پیامبر(ص) وقتی نتوانستند پیامبر را پیدا کنند، ردّ شناسی آوردند، تا ایشان را بیابد, ردّ پای ایشان را دنبال کردند تا به نخلستانی رسیدند و دیدند که سلمان با پیامبر(ص) نشسته است و با تعجّب به سلمان گفتند: ما ردّ پای پیامبر را تا اینجا گرفته و آمده ایم، حال آنکه تو خود اینجایی.!
سلمان گفت: تصمیم گرفته ام که پیامبر هر جا پا گذاشت، من هم پا، جای پای ایشان بگذارم, یعنی سلمان تمام کارهایش را با پیامبر (ص) تنظیم کرده بود.
آیا امام حسین(ع) تنها چهل روز با ماست؟ امام حسین(ع) چقدر در زندگی ما حضور دارد؟ این چه امام حسینی(ع) است که فقط  در ایّام محرّم در تغییر آهنگ گوشی همراه خلاصه می شود؟ و بعد، فردای أربعین به امام حسین(ع) می گوییم به امید دیدار تا سال بعد؟!
حیف است که خون حسین(ع)  برای چنین شیعه ای ریخته شود!!!
برخی در آخر محرّم و برخی دیگر در اربعین از امام حسین(ع)  جدا می‌شوند.
سعی کنید از جمله کسانی باشید که وقتی امام حسین(ع) در شب عاشورا به یارانشان فرمودند: همه شما می‌توانید بروید.! حتی به برادر و فرزندانشان نیز فرمودند: شما هم بروید!، همه سر به زیر انداختند و بغض‌ها در گلو حبس شد و قمر بنی هاشم(ع) گفت: "نباشد آن روزی که ما بی تو در این عالم زندگی کنیم, ای حسین! تو، جمال عالم هستی."
بعد هم اصحاب زبان به سخن گشودند و گفتند: «فان شرقت شرقنا و ان غربت غربنا» چه به شرق بروی و چه به غرب با تو خواهیم بود."
اینگونه باید با امام حسین(ع)  همراه بود.
حسین(ع) الگویی برای جهانیان
اگر بخواهیم حسین(ع) را بشناسیم باید ایشان را از مرتبه ربوبیّت پایین آورده و برای خود الگو قراردهیم, در زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمّه اطهار (ع) میگوئیم: «شهداء دارالفناء و شفعاء دارالبقاء»"شما شهیدان این جهان و شفیعان آن جهان هستید" پس ایشان ابتدا در این دنیا الگوی ما هستند و سپس در آخرت، ما را شفاعت خواهند کرد
امام حسین(ع) در کربلا فرمودند: «ولکم بی أسوة» من برای شما الگو هستم."
نباید بگوییم کربلا یک حرکت شخصی بوده است و یا اینکه یک «قضیة فی واقعة» است، که در اینصورت کربلا را عقیم کرده‌ایم.
اینگونه نیست، بلکه امام حسین(ع)  فرمودند:" پیرو و دنباله رو من باشید".
که عشق آسان نمود اول ....
اگر معرفت نباشد نمی توان شیعه حسین بود, اگر قرار بر این باشد که انسان در مسیر امامت و ولایت نباشد و ادّعای عاشقی کند، این عشق نیست، بلکه هوس است.
محال است کسی عاشق حسین(ع) باشد، امّا سنخیّتی با امام نداشته باشد.
امام حسین(ع)  در روز عاشورا به حضرت زینب(س) فرمودند:" لباسی برایم بیاورید و ایشان لباس را آوردند؛ امّا حضرت وقتی  لباس را به تن کردند، متوجه شدند که لباس تنگ است و آن را از تن درآوردند و فرمودند: "این لباس ذلت است" پس عاشق حسین (ع) به عشق ایشان لباس تنگ نمی پوشد.
همچنین چنین نقل شده است که زمانی که حضرت از مکّه به طرف کربلا حرکت کردند، فرمودند:«هر کس قرض یا دینی دارد، مرا همراهی نکند!» در واقع منظور ایشان این بود که من دوست ندارم از حقّ النّاس چیزی بر گردن کسی باشد.
عاشق حسین(ع) نباید حقّ النّاس را تعطیل کند و بر مرام رشوه و ربا باشد و یا اینکه در ارث یا اموال دیگران تصرّف کند.
اهل بیت(ع) فرموده اند:«من کان لله مطیعا فهولنا ولیّ» "اول با خدا حسابرسی نمایید، بعد به سراغ ما بیایید!"
« کُلُ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»"هر نفسی در گرو آن چیزی است که انجام داده است."
درکربلا شخصی نزد حضرت آمد و گفت: من می خواهم قبل از مرگ با شما نماز بخوانم تا خداوند مرا مؤاخذه نکند که بی نماز از دنیا رفتی, حضرت فرمودند:«ذکرت الصلوة» "چون نماز را یاد آور شدی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد."
در روایت وارد شده است که کسی که برای نماز صبح  بیدار نمی‌شود و می خوابد، زمینی که بر روی آن خوابیده است، او را لعنت می‌کند.
اگر ما به امام حسین (ع) عشق داریم، باید این سنخیّت را در خود ایجاد کنیم آن وقت است که می توانیم عزاداری امام زمان(عج) پسندی داشته باشیم.
اگر انسان زیبایی معرفت را درک کند، عاشق می‌شود و عشق، کمال بشر است, در هر کجا که عشق باشد، سنخیّت نیز هست.
                تا بود یک ذرّه از هستی به جای                          کفر باشد گر نهی درعشق پای
         ره را دو گام گفتند زیرا که فصل و وصل است            پیوند دوست گشتی ازخویش اگر جدایی
         گفتم که مایی ما، ما را ز تو حجاب است            گفتا که محو ما شو، آنگه ببین که مایی
در وهله ی اول باید عاشق باشید، تا سنخیّت به دنبال آن ایجاد شود؛ که عالم بر محور سنخیّت می چرخد.
                ذرّه ذرّه کاندر این أرض و سماست                         جنس خود را همچو کاه و کهرباست
                       ناریان مر ناریان را جاذبند                                     نوریان مر نوریان را طالبند
عنایت به اندازه معرفت!
ائمّه (ع) فرموده‌اند: «أعینونا أعینونا»"خود راشبیه ما کنید."
هرکس هر اندازه به آنها شباهت پیدا کرده و با آنها سنخیّت داشته است، معصومین(ع) به همان مقدار به او افاضه می‌کنند و با توجه به ظرفیت وجودی هر کس به اوعنایت می کنند.
«فَسَالَتْ أَوْدِیَةُ  بِقَدَرِهَا»"پس رود خانه‏‌هایى به اندازه گنجایش خودشان روان شدند."
شخصی نزد امام حسین (ع) آمد و درخواست مقداری پول کرد,حضرت فرمودند: سه سؤال از تو پرسیده و سپس آن مقدار پول را به تو خواهم داد, آن شخص گفت: آیا شخص بخشنده‌ای مثل شما از شخصی مثل من سؤال کرده و سپس می بخشد؟
حضرت فرمودند: سیره ما سیره پیامبر است,پیامبر(ص) نیز با توجه به معرفت هرکس به او عنایت می کردند.
شباهت به معصوم
امام حسین(ع) حتّی برای کسی که به اردوگاه حضرت وارد می شد، سرحدّ و مرز مشخّصی تعیین می فرمودند و هر کسی حقّ ورود به آن را نداشت.
امام حسین(ع) در کربلا وارد خیمه ی شخصی به نام جابر شدند و به او فرمودند: "به ما ملحقّ شوید" و چون آن شخص از ملحقّ شدن به حضرت ترس داشت، گفت: من اسبی دارم که تا به حال نشده با آن یکی را تعقیب کنم و نتوانم او را بگیرم و همچنین شمشیر خوبی دارم که بهتر از آن موجود نیست؛ همه را در اختیار شما می گذارم، ولی مرا به اردوگاه فرا نخوانید.
حضرت در پاسخ فرمودند: «اذا بخلت علینا بنفسک فلا حاجة لنافی مالک» "اگر جان خود را ندهی، نیازی به مال تو ندارم"!سپس این آیه را تلاوت فرمودند:« وَ مَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا»"من گمراهان را نمی پذیرم"
حال اگر می خواهید به معصوم (ع) شباهت داشته باشید باید در این عالم شبیه او باشید؛ چرا که شباهت در این مورد، شباهت به انسان کامل است.
یکی ازشاگردان علامه طباطبایی (ره) درلحظات آخر عمر، از ایشان پرسید: "درچه مقامی هستید؟"
ایشان فرمودند:"درمقام تکلّم هستم"
پرسیدند:"با چه کسی در مقام تکلّم هستید؟"
ایشان پاسخ دادند: "با حقّ"
مقام تکلّم چیست؟ « وکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا» "خدا با موسى به طرز خاصى سخن گفت!"
همسر علامه به نقل از ایشان چنین می گوید: یک روز وقتی به خانه آمدم، متوجّه شدم که در بسته است و کلید هم ندارم, درهمین حال، جوانی آمد و در را باز کرد, من گفتم: شما چه کسی هستید؟
جوان گفت: من فرزند حسین بن روح نوبختی از نوّاب اربعه ی امام زمان(عج) هستم.
این عالم به وجود آمده است تا خداوند متعال لذّت اصیل را به بشر عرضه کند, امّا متأسّفانه ذائقه بشر بر پایه آلودگی تنظیم می‌شود.
غیرت حسینی
عاشقی که عشق به حسین(ع) داشته باشد اما نسبت به شعور و ولایت حسینی غیرت نداشته باشد، عاشق نیست.
پس عزادار واقعی باید عارف به مقام و شأن معصوم(ع) باشد, در اذن دخول زیارت امام حسین(ع) وارد شده:«إ ارادة الرّبّ فی مقادیراموره تحبط إلیکم» "امام همان اراده الهی درتمام مقدرات عالم است»
امام واسطه فیض برای تمام عالم یعنی "الرحمة الموصوله" است, اگر این رحمت موصوله قطع شود عالم "کن فیکون" خواهد شد, مسئله امامت، مسئله بسیار خطیری است که عدم شناخت آن منجر به مرگ جاهلیت می‌شود.
«من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» "هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است"
حسین(ع) چراغ هدایت است...
پیامبراکرم(ص) بهترین تعبیر را درباره امام حسین(ع) فرموده اند:
" حسین(ع) چراغ هدایت است"
بعد از من شما در تاریکی و گمراهی خواهید افتاد پس راه را از مصباح پیدا کنید.
رسول خدا(ص) حتی صحبت کردن در منبر را به خاطر امام حسین(ع)  قطع می کردند.
امام حسین(ع) در نوزادی دیر زبان به سخن گشودند، پیامبر(ص)  وقتی نماز می خواندند، تکبیر می گفتند ولی امام حسین(ع) نمی توانستند تکبیر بگویند, جبرئیل نازل شد و گفت: خدا می فرماید: بار دیگر بگو, رسول خدا بار دیگر گفتند، اما امام حسین(ع)  باز هم نتوانستند و این کار هفت بار تکرار شد و امام حسین(ع) تکبیر را به درستی ادا کردند.
علت استحباب تکبیرات افتتاحیه در نماز نیز همین است, امامی که هفت بار جبرئیل به خاطر او نازل می شود، حال رأس مبارکش را بر دروازه ی شهر اسلامی آویزان می کنند.
هیچ چیز در این عالم به طور مطلق تضمین نشده است, اگر گناه کنیم مجازات آن را خواهیم دید« مَن یَعْمَلْ سُوءًا یجُزَ بِهِ‏» "هر کس کار بدی کند به وسیله همان عمل کیفر  می شود"
حضرت ایراد سخن را به منزله حق می‌داند
آیت الله میانجی(ره) می‌فرمایند: "امام حسین(ع) حتی زمانی که بر گلوی مبارکشان خنجر گذاشته بودند، خطبه می‌خواندند"
حضرت بعد از شهادت حضرت عباس(ع) هم خطبه‌ای غرّا ایراد فرمودند، اما مردم سر و صدا ایجاد کردند، تا اینکه حضرت فرمودند: «ملئت بطونکم من حرام» "شکم‌هایتان ازحرام پر شده است".
.«الکسب الحرام ...الکسب الحرام....فی الذریة»"نتیجه کسب حرام در نسل مشخص می‌شود"
بزرگترین اشتباه تاریخ!
بزرگترین اشتباه در صدر اسلام این بود که مردم در اصول اساسی، به خطا رفتند و دومین اصلی که به انحراف کشیده شد، معنای امامت بود که آنان خیال می کردند که امامت یعنی متصدی احکام ظاهری.
«الامامة ریاسة عامة فی امورالدین والدنیا» "امام دارای ولایت و سرپرستی عمومی در اوامر و نواهی دنیوی و اخروی است"
امام صادق (ع) فرمودند: «نحن والله الاسماءالحسنی» "به خدا قسم که اسمای حسنای خداوند متعال، ما اهل بیت هستیم"
مشکل اهل سنت این است که معنای برخی از احادیث پیامبر(ص) را نفهمیدند, مثل اینکه حضرت فرمودند: «الخلفاء بعدی إثنی عشر» "خلیفه‌ها بعد از من دوازده نفرند"
پس از رحلت پیامبر(ص) خلفای راشدین چهار عدد شدند، ولی این عدد با تعداد خلفای آنان نیز تکمیل نشد و بعد از بنی امیه نیز بنی عباس روی کار آمدند و حدود پانصد سال بدتر از بنی امیه حکومت کردند، اما در مجموع نتوانستند معنای روایت را بفهمند که تعداد ائمه معصومین (ع) دوازده عدد است.
علت اینکه به امام حسین(ع) خارجی گفتند، بر مبنای اصول بود, کلمه ی خوارج بار معنایی و حکم فقهی دارد، یکی از معانی آن این است که نباید امام حسین(ع) را دفن کنند.
وقتی اهل بیت حسین(ع) را وارد کوفه کردند فردی از بالای پشت بام چنین گفت: «من أساری ایّ بلد أنتنّ؟» "شما اسرای کجا هستید؟"
حضرت زینب(س) که در کوفه شخصیت شناخته شده‌ای بودند، در حالی که سر به زیر انداخته بودند، فرمودند: «من أساری آل محمد» "از اسیران آل محمد"
حکم این بود که می‌توان اسراء خارجی را دزدید، در صورتی که آنها اهل بیت پیامبر(ص)  بودند.
هویت شیعه...
در تاریخ چند مورد درشکل گیری هویت شیعی بسیار موثر واقع شده است."هویت یعنی ما به الانفکاک یعنی ما به التمییز"
اینکه انسان از انسان دیگر جدا می‌شود، به خاطر هویت اوست. شخصیت انسان وابسته به همان عناصر هویتی است.
تلاش دنیا و استکبار بر این است که عناصر هویتی کاذب در اختیار انسان بگذارد و انسان‌ها را رو در روی هم قرار دهد و سبب شود که بشر از نظر عاطفی و روانی دچار خلا شود.
روزگار، روزگار بی هویتی است, به طوری که حدود صدها کانال هوایی برای تعریف و تمجید ادیان خود ساخته و پرداخته است و کانال‌های بی شماری با اندیشه‌های ناسیونالیستی، تحلیگر هویت شده‌اند,  این امر در کشور ما که از تعدد قومیتی برخوردار است، بیشتر قابل تأمل است.
بزرگترین ظلم این است که بین انسان ها مرزبندی کنند, مثلا کُرد ادعا کند، که من وارث نژاد سومری هستم و ازطرف دیگر عرب ادعا کند، من وارث نژاد سامی هستم و هر کس به ملیت و نژاد خویش تفاخر کند.
تفاخر زمانی اتفاق می افتد که تفوّقی انجام شود,تفوّق نیز زمانی اتفاق می افتد که تاریخ جعل شود،  شخصیت ها جعل شوند، والّا خون با خون هیچ فرقی ندارد و نام این کار را جز جنون نمی توان نهاد، که گفته شود؛ نژاد آریایی یا نژاد سامی من با نژادهای دیگر فرق دارد.
امروزه دنیا برای چنین مسائل بیهوده ای فلسفه بافی می‌کند, پس شیعه نباید میدان را خالی بگذارد.
هویت جوان شیعی با چه چیزی مشخص می شود؟ چرا باید یک جوان شیعی مجذوب عناصری شود که مادر زادی است؟ زبان، ابزاری برای تفهیم و تفهم است و جای ابزار در جعبه ابزار است.
رسول خدا(ص) دو خادم داشتند که یکی از قبطیان و دیگری از نبطیان بود. روزی که این دو خادم با یک دیگر دعوا و مشاجره می‌کردند و هر یک نژاد خود را به رخ دیگری می‌0کشید، پیامبر(ص) عصبانی شدند و رو به آن دو نفر گفتند: نه تو نبطی هستی و نه تو قبطی، بلکه هر دو محمدی هستید.
اندیشه ی ناسیونالیستی دنیا را ویران کرد، طوری که سبب ایجاد دو جنگ جهانی شد, اینکه یک شیعه به دنبال چنین اندیشه‌های منسوخی باشد، اشتباه بزرگی است.
"شمر" برای اینکه جریان قوم گرایی را زنده کند، به کربلا آمده بود و هنگامی که حضرت ابالفضل العباس(ع)  را صدا می‌کرد، فریاد زد:«أین بنوأختنا؟» "خواهر زاده کجاست؟" حضرت عباس(ع) در جواب او شرمگین شده، سر به زیر انداخت, ولی امام حسین(ع)  فرمودند که پاسخ او را بدهند و حضرت عباس (ع) درحالی که حیا می کردند، فرمودند: خداوند تو و هر کسی که امان نامه را نوشته و آن را فرستاده، لعنت کند.
سیره علی (ع)
دومین مورد سیره  مبارک امام علی (ع) است که حضرت، اصل امامت را به صورت عینی پیاده کردند, این در حالی بود که مقصود امام، حکومت نبود؛ بلکه حضرت می خواستند با تصویر سازی اصول، نحوه ی حکومت را آموزش دهند.
به این ترتیب امام (ع) بعد از خود نسلی معترض (شیعه) را به جای گذاشت و به همین علّت معاویه به سبّ و دشنام آنان تن داد و در نهایت شیعیان او را، به قتل رساندند.
خلیفه ی سوم عثمان ازسوی مردم متّهم به تصرف در بیت المال شد و آن قدر مورد اعتراض قرار گرفت، که غضبناک شد و گفت: « لَنَأْخُذَنَّ حَاجَتَنَا مِنْ هَذَا الْفَیْ‏ءِ وَ إِنْ رُغِمَتْ أُنُوفُ أَقْوَامٍ ...»"من تا جائیکه دلم بخواهد، از بیت المال أخذ خواهم کرد و لو اگر بینی بعضی ها به خاک مالیده شود!"
علی (ع) برخواست و فرمود: « إِذًا تُمْنَعُ مِنْ ذَلِکَ وَ یُحَالُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ»"در آن صورت از آن منع خواهی شد و در مقابل تو و خواسته ات خواهند ایستاد"
در این موقع پیرو خطِّ امامت عمّار یاسر بلند شدند و گفتند:« فَقَالَ عَمَّارٌ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنْ أَنْفِیَ أَوَّلُ رَاغِمٍ مِنْ ذَلِکَ»" پس خدا را شاهد می گیرم که در این صورت اوّلین بینی ای که به خاک می مالی، بینی من باشد!" ( یعنی نخستین کسی که در مقابل تو و خواسته ات خواهد ایستاد، من هستم.) و این خطّ امامت بود که اگر کسی می خواست بیراهه برود، مانع او می شد.
بعد از شهادت امیرالمومنین (ع)، معاویه در مقام خلافت گفت « الأَرْضُ للَّهِ وَأَنَا خَلِیفَةُ اللَّهِ فَمَا أَخَذْتُ فَلِی» "زمین برای خداست و من نیز خلیفه ی خدا هستم!" و با این شعار، هر شیء عتیقه و گرانبهایی را از آن خود می دانست به طوری که دستور داده بود، اشیاء گرانبها را جدا کنند و بقیه بیت المال را، تقسیم کنند.
شخصی از بنی امیّه چنین نقل می‌کرد که:«ما غرق طلا بودیم» و شخص دیگری نیز می گفت:«با تبر طلا می شکستیم!»
معاویه در این خصوص چنین می گوید:«وَمَا تَرَکْتُهُ لِلنَّاسِ فَبِالْفَضْلِ مِنِّی» "اگر چیزی به مردم می دهم، همه از روی لطفِ من است!"
در این هنگام صعصعة بن صوهان ( از شیعیان علی بن ابی طالب) برخواست و گفت:« مَا أَنْتَ وَأَقْصَى الأُمَّةِ فِی ذَلِکَ إِلا سَوَاءٌ ، وَلَکِنْ مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ » "تو (معاویه) با کسی که در دورترین نقطه ی تمدّن اسلامی است، هیچ فرقی نداری و هر دو با هم مساوی هستید و لکن مصیبت اینجاست که هر کس حکومت کند، قـُلدُر می شود و تو از روی زورگویی این چنین می گویی"
معاویه عصبانی شد و گفت: «لَهَمَمْتُ» "من تصمیم خود را گرفته ام".
صعصعة گفت: «مَا کُلُّ مَنْ هَمَّ فَعَلَ » "گمان می کنی کسی که تصمیم گرفت، می تواند تصمیمش را عملی کند؟" معاویه گفت:« قَالَ: وَمَنْ یَحُولُ بَیْنِی وَبَیْنَ ذَلِکَ؟»"چه کسی می تواند جلوی مرابگیرد؟"
صعصعة گفت: «الَّذِی یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»"همان کسی که بین انسان و قلبش حائل است، بین تو و انجام تصمیمت حائل خواهد شد و نخواهد گذاشت که تصمیمت را عملی کنی!"
طه حسین پس از نقل این دو داستان چنین می گوید:"علی هذه السیاسة سفطت الشیعة"همین سیاست و روش باعث شد که خون شیعه ریخته شود.
این، سیره ی علی (ع) است. همین سیره و امامت بود که راه را به شیعه نشان داد.
شیعه، ما بین دو حدِّ تاریخی عدالت قرارگرفته است: عدالت علی (ع) و عدالت صاحب الزمان (عجّ) «یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما»[57] همین دو امر در طول تاریخ باعث ورود سیل عظیم جمعیت به مذهب شیعه بوده است.
زمانی که علی (ع) خلافت را به دست گرفتند در روز دوّم، خطبه ای ایراد فرمودند و تغییراتی بنیادین ایجاد کردند,اولین کار ایشان این بود که تمامی دفاتر ریاست را به آتش کشیدند و جمع کردند, زمانی که علّت این کار را از علی (ع) جویا شدند، ایشان فرمودند: اگر متّقی هستید و یا جهاد کرده اید، مزدتان را از خدا بخواهید!
حضرت فرمودند: فقط یک پرچم وجود دارد و آن پرچم کعبه است؛ هرکس طرفدارِ این پرچم است، نزدِ ما حقّی دارد.
سه درهم به طلحه و سه درهم به زبیر و سه درهم نیز به أمّ هانی (خواهرشان) دادند؛ در حالی که این نوع تقسیم عادلانه سبب ِاعتراض ایشان شد,عدالت علی (ع) یعنی این! عدالتی که در کار حکومت نه فامیل و نه دوست و نه دشمن می شناسد.
                              کل یدعی وصـلاً بلیـلا                              و لیـلا لا تقــر لهم بـذاک
                      همه مدّعی عشق لیلا هستند؛                  ولی لیلا آن ها را نمی خواهد!
امّ هانی فریاد زد و گفت: مرا با کنیزم یکسان گرفته ای؟ حضرت فرمودند: من در قرآن فرقی بین اولاد اسحاق و اسماعیل ندیدم!
زنی عرب نزدِ حضرت آمد و گفت: آیا مرا با عجم یکی دانسته ای؟
حضرت به او فرمودند: برو و دو مشت خاک بیاور، آن زن دو مشت خاک آورد، حضرت فرمودند: من فرقی بین این دو مشت خاک نمی بینم!.
مالک به حضرت گفت: یا علی! این چه عدالتی بود که همه را فراری داد؟
علی (ع) فرمود: ای مالک! می ترسم ازاینکه در آن دنیا خدا به من بگوید این چه عدالتی بود که برقرار کردی؟ و ادامه داد: «وَ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ اللَّهِ غَداً أَحْسَنُ الْجَزَاءِ وَ أَفْضَلُ الثَّوَاب»[58] " در آخرت برای متّقین نزد خداوند بهترین پاداش و نیکوترین ثواب است"
و نیز حضرت فرمودند: مگر پیامبر ابتدای بعثت تنها نبودند؟ چگونه خداوند ایشان را تکثیر کرد؟ نهایتش این است که من نیز تنها خواهم ماند.
روزی به امام علی (ع) گزارش دادند که "إبن حرمة" (مسئول بازار اهواز) به بیت المال خیانت کرده است, حضرت بلافاصله نامه ای به استاندار نوشته و دستور دادند که هرگاه خیانت "إبن حرمة" بر تو آشکار و محرز گردید، او را از کار برکنار کن و به زندانی بیفکن و مردم و سایر کارگزاران را از کار او آگاه کن,مبادا در این امر غفلت کنی که اگر بدانم در انجام وظیفه ات کوتاهی کرده ای، شدیداً با تو برخورد می کنم.
روز جمعه إبن حرمة را آزاد کن و سی و پنج ضربه شلاق به او بزن و او را در بازار بگردان تا هر کس حقّی دارد، از او بگیرد و دوباره دستش را ببند و او را با ذلّت به زندان بیفکن و پاهایش را ببند؛ هر کس برای او غذا و لباس آورد، منعی ندارد؛ ولی نگذار کسی با او حرف بزند و راه حیله و فرار کردن را به او بیاموزد,بگذار همه ی زندانیان از هوای آزاد استفاده کنند؛ ولی مگذار إبن حرمة حتّی از هوای آزاد استفاده کند؛ چون دست ِاو به بیت المال آغشته است,فقط در حال مرگ بگذار از هوای آزاد استفاده کند. این است عدالت علی (ع).
امام علی (ع) با همین کارها هویّت شیعه را به تصویر کشید.
کربلا شیعه را تشجیع کرد؛ تراث عاشورا به شیعه هویّت بخشیده و ما نیز با همین هویّت، دین و دینداری را تصویر می کنیم.
دشمنان حسین(ع)
دشمنان حسین(علیه السلام) به سه دسته تقسیم می شوند:
1.اولین دسته کسانی هستند که بدن مبارک حضرت را پایمال کردند.
.2 . دومین دسته کسانی هستند که خواستند آثارحسین(ع) را نابود کنند, کسانی که قبر حسین(ع) را شخم زدند و از عزاداری کردن برای حسین(علیه السلام) جلوگیری کردند
.3. سومین دسته دشمنانی هستند که می خواهند امام حسین(ع) را در سال61 هجرت، دفن کنند و ایشان را در عزاداری و یادبود حفظ کنند.
 حماسه عاشورا
پیش بینی امام حسین(ع) در خصوص واقعه کربلا
1. امام حسین (علیه السّلام) در سه مکان خبر از شهادت خویش می دهند:
«قلوبهم معک سیوفهم علیک» زمانی که حضرت از مکّه به سمتِ کربلا خارج می شدند، فرزدق را در راه می بینند و به او می فرمایند: «ماالخبر؟» چه خبر؟
او گفت: «کوفیّون قلوبهم معک وأمّا سیوفهم علیک» " دل های کوفیان با توست و امّا شمشیرهایشان بر علیه توست!"
امام به فرزدق می گوید :«بنی امیّه مرا خواهند کشت».
در روز هشتم ذی الحجّه هنگام طواف وقتی حضرت متوجه می شوند، عده ای با شمشیرهایی که در زیر لباس هایشان پنهان کرده اند، درصددِ سوء قصد به جان ایشان هستند، سریعاً از حرم دور می شوند تا خونی در حرم امن الهی ریخته نشود و حرمت حکم الهی یعنی "ریختن خون در نزدیکی خانه ی خدا" شکسته نشود.
حضرت در کربلا از تشییع پیکر فرزندش خودداری می کنند؛ چرا که تشییع پیکر فرزند بر پدر مکروه است,حضرت این چنین به احکام الهی توجه دارند.
2. دومین پیش بینی زمانی است که امام به محمد حنفیّه نامه نوشتند، که بنی امیّه مرا خواهند کشت؛ ولی خون من آنها را به روزِ سیاه خواهد نشاند.
3. سوّمیّن پیش بینی زمانی است که به جز بانوان هیچ یک از یاران حضرت باقی نمانده بود که حضرت به آنان فرمودند: لباس هایتان را تعویض کنید و زیور آلاتِ خود را بردارید؛ من هم درعوض به شما مژده ای می دهم. حضرت فرمودند که بعد از کشته شدنم توسط بنی امیّه خون من آنها را ذلیل خواهد کرد.
یزید بعد از آن واقعه، عمرِ کوتاهی داشت و حتی پسرش نیز چهل روز بعد از مرگ وی، به جای خواندن خطبه، پدرش یزید را لعنت کرد.
عرفان امام حسین (ع)
از مصیبت و شجاعت و نهضت و حماسه ی حسین (ع) بسیارسخن به میان آمده است؛ ولی از عرفان حسین (ع) چیزی گفته نشده است, پیروان عرفان های کاذب باید از منظر عرفان به حسین (ع) بنگرند؛ ابتدا باید دید که حسین (ع) در چه مقامی است؟ و پس از آن، باید به چگونگی پیدایش کربلا نگریست؟
کسی که می خواهد سیر و سلوک إلی الله داشته باشد، باید صد منزل طی کند؛ در طی یک یا دو روز، انسان ساخته نمی شود!
شخصی به حضرت آیت الله بهجت (ره) گفت: یک سال است که تلاش می کنم،امّا به جایی نمی رسم؟
حضرت آیت الله بهجت (ره) در پاسخِ آن شخص فرمودند: هنوز که بیست سال نشده، شده؟!
بدن و روح انسان باید بزرگ شود و کوچک نماند.
                            همه اندرز من به تو این است                          که تو طفلی و خانه رنگین است
در روایت وارد شده است که در دوران آخر الزمان، کودکان ریاست خواهند کرد؛ منظور روایت، کدام کودکان هستند؟
آنچه در عرفان مطرح است، این است که انسان از لحاظ جسمی زمانی به بلوغ می رسد که از او منی خارج شود؛ ولی از جهت روحی زمانی بالغ می شود که انسان از منیت خارج شود نه منی از انسان! یعنی اینکه منیّت از انسان خارج شود و پیوسته نگوید: من! من! من!....
بالغ کیست؟ و به چه کسی بالغ می گویند؟ به امثال امام خمینی (ره) که فرمودند:
       نیستم نیست که هستی همه در نیستی است                      هیچم  و هیچ ! که در هیچ   نظر فرمایی
آیا انسان با این "هیچ" سخن می گوید؟ نه! ولی خداوند با این هیچ در قرآن سخن گفته است! گاهی او را نصیحت می کند؛ گاهی از او عصبانی می شود؛ گاهی او را بشارت می دهد؛ گاهی او را تشویق می کند و گاهی نیز او را نوازش می کند.
برای رسیدن به بلوغ باید صد منزل طی شود: اوّلین منزل «یقظه» است و آخرین منزل «توحید» است. نحوه طی کردن این منازل به صورت ترتیبی است و تا منزلی طی نشود نمی توان واردِ منزل بعدی شد.
با طی شدن این منازل است که قلب و روح و آرزوی انسان بزرگ می شود.
از مرحوم آیت الله قمشه ای پرسیدند: آرزویتان چیست؟ (برای شناختن کسی باید دید که آرزویش چیست؟) ایشان گفتند: آرزویم این است که در کنار حوض کوثر با امیر المؤمنین علی (ع) نهج البلاغه بخوانم.
وحدت و تسلیم مطلق
پس از طی این منازل به منزل توحید می رسید که این منزل، آثاری به دنبال دارد، توحید چیست؟
توحید این نیست که خدا را یکی بدانید، توحید این است که با خدا یکی باشی!
                 نشانی داده اند اهل خرابات                       که التّوحید إسقاط الإضافات
«اضافات» یعنی نسبت ها,یعنی اینکه انسان نگوید: خانه ی من! علم من! ماشین من! شعر من و... باید از اینها جدا شد. توحید یعنی اینکه انسان همه ی نسبت دادن ها به خود را حذف کند.
خداوند عزّ و جلّ می فرماید:« اَلْکِبْرِیَاءُ رِدَائِی‏» "همه چیز مال خداست؛ بزرگی  نیز از آن ِخداست"
رسول اکرم (ص) می فرمایند:«إنّما یقول أنا، من یقول أنا الجبّار، أنا القهّار»"أنا (من) را کسی می گوید که جبار و قهار است"
اوّلین نشانه ی توحید، وحدت است به این معنی که  خداوند ببیند نه انسان! خداوند بشنود نه انسان! خداوند تصرّف کند نه انسان! آیا می توان به چنین مقامی برسیم که چشم و گوش خدا در زمین باشیم
همچنانکه درخطاب به امام زمان (عج) می گوییم:«السّلام علیک یا عین الله،یا من نظره إلی سدرة المنتهی» "سلام بر تو ای چشم خدا! ای کسی که با یک نگاه سدرة المنتهی را می بینی!"
پیامبراکرم (ص) فرمودند: صف های نماز جماعت را درست و مرتّب کنید؛ من در حین نگاه کردن به جلو، عقب را هم می بینم!
                          برو بفروش این چشمی که داری!                              که در دیدن ندارد استواری
                      یکی چشمی دگر بی غشّ و بی عیب                         به دست آور برای دیدن غیب
باید چشم و گوش و قلب و همه ی اعضاء این چنین باشد, قلب نیز باید قلبی باشد که بزرگ شده باشد.
دل گر به مذهبت به جز این گوشت پاره نیست
قصّاب کوی به ز تو داند بهای دل!
خداوند متعال می فرماید:« الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ ...  "قلب، حرم خداست"
پس اوّلین علامت توحید این است که خدا ببیند و بشنود و تصمیم بگیرد؛ و این همان مقامی است که حسین (ع) به آن رسیده است که در دعای عرفه می خواند:« اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبیرِکَ لى عَنْ تَدْبیرى وَبِاخْتِیارِکَ عَنِ اخْتِیارى» "خداوندا مرا با اراده و تدبیرت از اراده و تدبیر خود بی نیازفرما!"
در کربلا هم همین وحدت موج می زند. زمانی که حضرت علی اصغر (ع) در آغوش امام حسین (ع) در خون غوطه ور بود، امام حسین (ع) فرمودند: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّه‏» "خدایا! این برایم آسان است، چون در مقابل چشمان توست!"
امّا در لشگر مقابل، اثری از توحید نیست,حضرت زینب (س) بر روی تلّ زینبیّه فرمودند:«أمان موحّد فیکم» "درمیان شما موحدی نیست؟"
امام حسین (ع) هنگامی که از روی اسب به زمین می افتاد، دعای قربانی را خواندند: «بسم الله و بالله» حسین (علیه السّلام) ابتدا چنین فرمودند: بسم الله و سپس کلمه ی اسم را که بین باء و الله فاصله انداخته است را حذف کردند.
"توحید در این جمله موج می زند!"
امام علی (ع) هنگام طواف در کنار کعبه مردی را دیدند که به دختری نگاه می کرد؛ حضرت به خاطر آن کار به آن مرد سیلی زدند؛ آن مرد نزد عمر از حضرت علی (ع) شکایت کرد؛ علی (ع) فرمودند: چون آن مرد در کنار کعبه حرمت را حفظ نکرد، به او سیلی زدم؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: «لَا تحُلُّواْ شَعَائراللَّهِ »" شعارهای الهی را حلال نکنید"
عمر در جواب شکایتِ آن مرد گفت: «رأتک عین الله و ضربتک ید الله» "تو را چشم خدا دید و دست خدا زد!"
علی (ع) چشم و دست خدا در زمین است
امام حسین (ع) می فرمایند: «إلهی رضی برضاک و تسلیما لأمرک» به چه دلیل امام حسین (ع)  واژه ی تسلیم را به کار برده اند؟
بسیاری از منازل مربوط به این صد منزل هستند که با رسیدن به منزل توحید، معنایشان از بین می رود؛ یکی از آن منازل، «تفویض» است, تفویض یعنی واگذار کردن.
تحت هیچ شرایطی در کربلا، امام حسین (ع) خود را به خدا واگذار نکردند؛ نفرمودند:" خدایا! خود و خانواده ام را به تو می سپارم!"
معنای تفویض این است که هنوز چیزی نزد خود داری؛ پس تفویض مرتبه ی پایینی است.
منزل "توکّل"، یکی دیگر از آن منازل است
توکل یعنی وکیل گرفتن یعنی خدایا! تو را وکیل می گیرم, یعنی اینکه خدایا! خود مالک هستم و تو را وکیل می گیرم. مالک بودن یعنی تار و پود چیزی را دردست داشتن, حال آنکه تسلیم یعنی برای خود چیزی متصور نیستم و مالک من و علی اصغر و خانواده و همه و همه، تنها خداست.
نشانه ی دیگر وحدت این است که تعلق نباشد
امام حسین(ع) بعد از دفن کردن حضرت علی اصغر(ع) دامن خود را تکان دادند، بدان معنا که دیگر هیچ تعلق و وابستگی نمانده است و همه چیزش را فدا کرده است.
کربلا مصداق استجابت این دعای حضرت بود:«إلهی حقّقنی بحقائق التّوحید»
حضرت آیت الله بهجت(ره) می فرمایند: "امام حسین(ع) حتی دین و سنت، اهل سنت راهم حفظ کرده است"
در دعای شهدای کربلا چنین می خوانیم: «السلام علیکم أیّها الذابّونعن توحید الله »
"سلام بر کسانی که از حریم توحید دفاع کردند"
شخصی از حضرت سجّاد(ع) پرسید: آیا شما پیروز شدید یا یزید؟ حضرت در جواب فرمودند: در هنگام اذان گوش کن، آن وقت خواهی فهمید.
در اذان می گوییم: «أشهدأن لا إله إلّا الله، أشهد أنّ محمّداً رسول الله، أشهدأنّ علیّا ولی الله» ولی آنها که نمی گویند. یعنی اگر کربلا نبود، توحید و رسالت نبود.
آثار و برکات عاشورا
ثار الله به چه معناست؟
ثار، به خونی می گویند که انتقامش گرفته نشده است. چه بسیارند خون هایی که انتقام آنها گرفته نشده است! اما این خون با خون های دیگر متفاوت است. این خون، همان خونی است که قادر است عالم اسلام را از انحرافات کلّی حفظ کرده و دور نگه دارد.
اینکه به امام حسین (ع) ثارالله می گویند، به چه معناست؟ بعضی می گویند که این اضافه، مثل بیت الله و روح الله، اضافه ی تشریفی است. چرا که خدا روح ندارد، بلکه صرفاً به خاطر شرافت و ارزش اوست. برخی دیگر، ثار الله را خون بها معنا می کنند.
یعنی کسی که انتقام خون حسین (ع) را خواهد گرفت، و آن کسی نیست جز خداوند متعال است که به وسیله ی امام عصر(عج) انتقام خون حسین را خواهد گرفت.
در فرهنگِ عرب، پرچم سرخ یعنی کسی که هنوز انتقام خونش گرفته نشده است. «أَیْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیاءِ وَ أَبْناءِ الأَنْبِیاءِ؟ أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ؟»به همین علت است که پرچم حرم مطهر آقا امام حسین (علیه السّلام) سرخ رنگ است.
اگر معشوق، شخص عاشقی را بکشند، آیا عاشق به خون خواهی او بر نمی خیزد؟ برای اثبات عشقِ صادقانه راه و روش خاصّی وجود دارد. آیا انتقام را باید از یزیدی که جسمش به خاک تبدیل شده، گرفت؟
آثارکربلا
1. بیداری اسلامی
امام حسین (ع) از انحرافات کلّی جلوگیری کردند, انحرافاتی که تمام عالم اسلام را فرا گرفته بود و عالم اسلام تحت رهبریّت ناصالح انسانی قرار گرفته بود که به هیچ چیز اعتقادی نداشت و آموزش دیده و تعلیم یافته ی یک معلّم مسیحی بود.
حضرت توانست موجبات انقراض بنی امیّه را فراهم آورده و در جامعه، بیداری اسلامی ایجاد نماید؛ به طوری که بعد از واقعه ی کربلا شاهد قیام های متعدّدی هستیم؛ ازجمله قیام مختار.
 بنی عباس هم با همین بهانه، بنی امیّه را از مسند قدرت به زیر کشاندند,شعار بنی عباس این بود که چون بنی امیّه فاجعه ای مثل کربلا را به وجود آوردند، ظالم هستند.
متوکّل عباسی به دلیل اینکه کربلا مرکز بیداری اسلامی و نیز تهدیدی جدّی و خطرناک برای سردمداران عباسی بود، آنجا را با خاک یکسان کرد؛ زیرا آنها نمی خواستند عاشورا مرکزیّت تاریخی پیداکند.
سِلفیّون (وهابیّون) که بر ضدِّ شیعه هستند و پی در پی به شیعه حمله می کنند و شیعه را با کلمه ی(الصّفویّون) و سیّد حسن نصرالله را با لفظ صفوی ماجراجو خطاب می کنند، با به کاربردن واژه صفویّه درصدد بیان این مطلبند که ایرانیان، شیعه و مسلمان نبودند؛ بلکه این صفویّون بودند که مذهب شیعه را به ایران آوردند و شیعه قبل از آن در ایران ریشه ای نداشته است! مگر می شود مردمی با زورِ شمشیر یک حکومت، به یک مسلک و مذهب بپیوندند؟ آیا پیدایش شیعه در ایران به زمان صفویه باز می گردد و قبل از آن در ایران مذهب شیعه وجود نداشت ؟ جوابش روشن است؛ عاشورا تنها عنصری بود که بر این کشور حکومت می کرد!
2. خبر از شهادت
امام حسین (ع) شیعه را تشجیع کرد. دشمنان با دو چیز دشمنی و عناد سرسختانه دارند: که یکی عاشورا و دیگری مرجعیت است.
آیا امام حسین (ع) برای تشکیل حکومت واردِ کربلا شد؟
امام حسین (ع) چندین بار از شهادتِ خویش خبر داده بود؛ انسانی که از شهادت خویش خبر دارد، بی شک در صددِ تشکیل حکومت بر نمی آید.
از امام سجّاد (ع) نقل شده است که امام حسین (ع) یک بار در زمان خروج از مکّه و بار دیگر در شب عاشورا، سخنانی بیان نموده اند که به نحوی خبر از شهادتِ ایشان می داد. حسین (ع) می دانست خونی که ریخته خواهد شد، خاموش شدنی نیست.
حتّی بنی امیّه آگاه بودند که این خون، خونی معمولی نیست و از ریختن خون حسین (ع) حذر می کردند؛ زیرا می دانستند این خونریزی موجبِ نابودی بنی امیّه می شود.
معاویه به یزید گفته بود:"مبادا خون حسین را بریزی!"
پس تأثیر خون، عین عقلانیِّت است و امام حسین (ع) از روی عقلانیّت وارد کربلا شدند.
والی مدینه به إبن زیاد نامه نوشت که مبادا خون حسین را بریزی؛ زیرا ریختن خون حسین حرام است, امّا "إبن زیاد" نامه را پاره کرد و خود به عمر سعد دستور داد که حسین را بکشد؛ چرا که إبن زیاد چنین چیزی را از قبل نذر کرده بود,جای بسی شگفتی است که خود یزید بعد از واقعه ی کربلا می گوید: "خدا إبن زیاد را لعنت کند که باعث و بانی این خونریزی او بوده است"
پس از ایراد خطبه ی امام سجّاد (ع) و حضرت زینب (س) حتّی یک نفر هم پشت سر یزید، نماز نخواند و به او اقتدا نکرد؛ در حالی که عدالت امام جماعت، برای نماز جماعت نزد آنها (اهل تسنّن) شرط نیست؛ در واقع آنها یزید را حتّی مسلمان هم به حساب نیاوردند!
چراگریه می کنیم؟
سرّ این گریه کردن که یک قطره آن آتش جهنم را خاموش می کند چیست؟ آیا حسین (ع) شهید شد که ما گریه کنیم؟ پس تباکی چیست؟ حضرت می فرمایند:" اگر نمی توانید گریه کنید خود را مثل گریه کنندگان نشان دهید."
آیا گریه می کنیم تا ثوابی ببریم؟ یا اینکه گریه می کنیم تا ما را شفاعت کنند؟ آیا این امّت برای فدایی خود گریه می کند؟
گریه کردن اوج تأثّر و ناراحتی است
این گریه کردن به خاطر دو چیز است:
1- اعتراض               2- تعهّد
این اعتراض برای چیست؟ نه تنها شیعه بلکه باید، همه عالم گریه کند.
خداوند متعال به پیامبر خود اصولی را آموخت تا یک جامعه ی آرمانی بسازد که برای همه ی جوامع بشری الگو باشد. «لِتَکُونُواْ شهُدَاءَ عَلىَ النَّاسِ»  "ما شما را گواه بر مردم آفریدیم"
جامعه ی آرمانی، جامعه ای است که برعهده گرفتن اصول آن جامعه ی آرمانی آن قدر سنگین و سخت است که پیامبر(ص) هیچ کس جز علی (ع) را شایسته ی آن نمی بیند.
«علیّ أقواکم علی هذا الأمر» "یعنی هیچ کس به اندازه علی نخواهد توانست، چنین جامعه‌ای را بسازد و لذا او حقّ خلافت دارد"
ما برای آن گریه می کنیم که جامعه ی آرمانی پیامبر(ص) از خلافت یزید خمّید سکّیر سر در آورد.
بنابراین کسی باید امّت اسلامی را متوجه می کرد که چنین جامعه ای مطلوب و خواسته ی پیامبر (ص) نیست؛ هیچ کس جز امام حسین (ع) در جامعه ی اسلامی ِ آن عصر از چنان موقعیت و جایگاهی برخوردار نبود که بتواند این آگاهی را به امّت برساند؛ که حضرت ندا داد: «أنا أحقّ ممّن غیّر» "جز من کسی شایسته نیست، این اوضاع را تغییر دهد"
این گریه کردن نوعی اعتراض است، چون در جامعه ی آرمانی والی و حاکم باید مانند کسی باشد که درجامعه از پایین ترین امکانات و موقعیت برخوردار است و ما با این گریه کردن به کسانی مثل یزید و شمر و... اعتراض می کنیم.
امام حسین (ع) با شخص یزید سر و کار نداشت، بلکه با شخصیت یزید سر و کار داشت.
امام حسین (ع) هم آبروی شیعه و هم آبروی اهل سنّت را حفظ کرد.
اگر امام قیام نمی کرد و کشته نمی شد، در سطح جامعه ی اسلامی این چنین جا می افتاد که یزید این شخص ملعون و شرابخوار و میمون باز خلیفه ی پیامبر(ص) است, ما نیز با گریه کردن خشم خود را از کسانی که هم فکر یزید هستند، ابراز می داریم.
آداب عزاداری
شخص عزادار نباید خدای نکرده با نظر استقلالی به دستگاه حسینی بنگرد، امام حسین(ع) بنده شایسته خداست و ما به خاطر خدا، برای او عزاداری می کنیم.
همچنان که وقتی پیامبر(ص) از نوجوان دوازده ساله ای پرسیدند: که مرا دوست می داری یا پدرت را؟ او جواب داد: شما را یا رسول الله! پیامبر: مرا دوست می داری یا مادرت را؟ او گفت: «اکثر من ذلک» "بالاتر برو" پیامبر: مرا دوست می داری یا خودت را؟ او پاسخ داد: باز هم بالاتر برو، تا جایی که پیامبر پرسید: مرا دوست داری یا خدا را؟ او گفت:« الله الله الله لیس لَکَ وَ لا لِأحَدٍ مِن ذلک»"من شما را به خاطر خدا دوست دارم"، ما نیز باید امام حسین را به خاطر خدا دوست داشته باشیم, چون عبد خداست، پس رها کردن خدا و حساب بازکردن روی دستگاه امام حسین (ع) یعنی نظر "استقلالی داشتن" که باطل است.
در عزاداری صرفاً نباید به امام حسین(ع) ارادت شکلی داشته باشیم, یعنی اگر امام حسین (ع) ازما پرسید برای ما چه کار کرده اید؟ ما بگوییم گریه کرده ایم، مجلس برپا کرده ایم، و در روز تولدتان جشن گرفته ایم و... همه اینها آداب شکلی است.
تبعیّت از امام حسین(ع) است, اصلی ترین تأسّی به ساحت امام حسین(ع) مصداق همین آیه است: «فَمَنْ تَبِعَنی‏ فَإِنَّهُ مِنِّی »" حضرت ابراهیم (ع) فرمود: "هرکس از من پیروی کند، از من است"
همچنان که خداوند به پیامبرش فرمود: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُون»"ای پیامبر بگو: اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید"
ما آداب شکلی را خیلی خوب پیش برده ایم، ولی در اسلام آداب شکلی پلی برای رسیدن به مقاصد بالاتر است. پس ما باید برای این کار بسیار همت کنیم و نباید تمام تلاشمان منحصر در آداب شکلی باشد.
کرامت، شرافت و فاخر بودن عزاداری به این است که روحاً با امام حسین(ع) ارتباط برقرار کنیم و در اعتقادات با او یکسان باشیم و باید امام حسین(ع) در جان ما حضور داشته باشد. همچنان که وقتی از یک شاعر مسیحی سوال شد که چرا برای امام حسین(ع) شعر سروده است؟ پاسخ داد: چون امام حسین(ع) در وجود من است.
 موردی که باید دقت کنیم این است که باید عزاداری و محبت حسین در رفتارهای اجتماعی ما، خود را نشان دهد. زیرا محبت، رمز سنخیت است. باید جلوه ای از فکر و اعتقادات و سلوک و ایثار حسین(ع) در وجود ما بروز کند و باید از مدرسه حسینی، عفت، شجاعت و ظلم ستیزی را یاد بگیریم. پس واقعه کربلا باید سبب برگزاری خیلی از موسسات خیریه و نماز جماعات شود.
رعایت کامل ادب و احترام در عزاداری ها مطرح شود: شعرا و مداحان ما باید استراتژی تربیتی را با استفاده از واقعه کربلا در خانه ها مطرح کنند. چه ایرادی دارد که با استفاده از دستگاه أبا عبدالله اخلاقیات را در جامعه مطرح کرد؟ چه ایرادی دارد که خطباء و شعرا چند کلمه ای از حرمت خانواده و حرمت پدر و مادر سخن بگویند؟
شعرا و خطبای ما در مجالس عزاداری از ولایت سخن بگویند وحضور روحانیت معظم در مجالس پر رنگ تر شود.
پیام عاشورا و کربلاء چیزی غیر از رهبریت صالح نیست,برپایی دولت، دولت بنی امیه و بنی عباس نیست، بلکه دولت حزب الله است.
امام و مقام معظم رهبری به صورت قوی در دستگاه حسینی مطرح شوند و قضیه کربلا به صورت أعلا خود را در انقلاب ما نشان داده است,پس با این همه شوکت و احترامی که انقلاب اسلامی ما دارد، شعرای ما نباید از مطرح کردن موضوعات مربوط به آن خودداری کنند .
مسئله امامت و ولایت موضوع مهم و عمیقی است و صرف نظام سیاسی نیست, پس باید مسئله ولایت در مجالس ما پر رنگ تر شود.
اینکه با تمام شدن عاشورا و پس از آن، کلام و راه امام باقی بماند و باید در تمام زندگی ما، اداره، بازار، کار و درس ما جلوه گر باشد.
نباید صورت قدسی معصوم را در بین مردم عوض کرد و تبدیل به صورت عرفی کرد.
کربلا رفته رفته جهانی می شود و جهان محتاج این گریه هاست. عزاداری امری عرفی است، نباید کاری بکنیم که عزاداری ما مضحکه عام و خاص شود و دنیا با دید دیگری به شیعه بنگرد, همچنان که وهابیون خطاب به شیعه می گویند: «أَینَ عَقلُکَ یا شیعی»" ای شیعه ،عقلت کجا رفته است"
در نحوه ی احسان دادن خود، صرف نظر کنیم,همچنان که از دادن و خوردن و پخش کردن حلوا لذت می بریم، بهتر است که یک برگ از سخنان یا احادیث امام حسین(ع) یا یک برگ از سیره عملی ایشان را چاپ کرده و پخش کنیم.
همچنان که وهابیت بودجه های افسانه ای برای چاپ کتابهای انحرافی خود صرف می کنند و شبهات زیادی را در مورد امام حسین(ع) مطرح می کنند. چه ایرادی دارد که ما پاسخ این شبهات را در یک ورق کاغذ چاپ کرده و توزیع کنیم (در قالب احسان)
بانوان باید مراقب حجاب خود باشند، چشم ها و نگاه ها باید حریم خود را حفظ کنند، بعد از ساعت 12(نیمه شب) میکروفن های مساجد و تکیه گاهها باید خاموش باشد و طبل ها به صدا درنیایند، که موجب آزار و اذیت مردم می شود.
هر چقدر به شکل عزاداری اهتمام ورزیده ایم، از روح و محتوای عزاداری غافل مانده ایم,خود ائمه معصومین (ع) ما را از اتّکال نهی کرده اند و فرموده اند:«لاتَتَّکِلوا»پس نباید بگوییم حسین دارم چه غم دارم.
اهل بیت (ع) سه چیز از ما می خواهند: ولایت، اطاعت، موّدت, باید امام حسین را بزرگ و بلند مرتبه و عزیز  جلوه دهیم.
حضرت می فرماید: «إِنَّا لَا نُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِلَّا بِالْعَمَل‏»"ما بی نیاز نمی کنیم شیعه ها یمان را مگر با عمل" پس شیعه نباید فکر کند که با عزاداری دیگر نیازی به عمل به دین نیست.
عکس ها و تصاویری که به اسم ائمه (ع) به مساجد و تکیه ها نصب می کنند تصاویر ائمه نیست و اصلاً اسلام شعار تصویری ندارد.
غیرت توحیدی در دین اجازه نمی دهد که برای امام حسین (ع) عکس و تصویر و مجسمه درست کنیم, همچنان که پیامبر اکرم (ص) هنگام فتح مکه داخل کعبه را که پر از عکس و تصاویر پیغمبران بود، پاکسازی کرد و علی(ع) را مأمور کردند که همه آنها را نابود کنند.
در همه جای کلیسا عکس و تصویر نصب می کنند و وقتی بعضی از مساجد ما را می بینند که تصاویری را نصب کرده ایم، می گویند این کار نوعی اقتباس از مسیحیت است.
در مجلس عزای پدر و مادر، آیا شیعه حاضر می شود که لخت شود و با حرکات موزون سینه بزند؟ یا اینکه با آهنگ های ماهواره ای شعر بخواند؟ این کار ها باید در مجالس عزاداری امام حسین(ع) ترک شود.
عزاداری را نباید طوری تنظیم کنیم که نماز از دست برود چرا که حسین(ع) در برابر تیر باران دشمن هم نماز را اقامه کردند, مبادا در اقامه نماز قصور کنیم و سپس بگوییم ترک واجب کرده و سنت به جا آورده ایم.
 با توجه به اینکه حجله زفاف و یا سفره عقد در کربلا وجود نداشته است، نباید چنین چیزهایی را درست کنیم.
می بایست مناسک عزاداری را اعم از حرفها و گفتگو و اعمال، مناسب با مقام امامت به جای آوریم. اولین عرصه، عرصه شعر است, وقتی می خواهیم شعر یا نوحه بخوانیم بایستی متناسب با شأن و منزلت حضرت باشد.
یکی از عیوب عزاداری به مضامین شعر برمی گردد. به طور مثال اگر در شعرها یمان مطالب جعلی و پیش پا افتاده را عنوان کنیم، مسلماً ارزش شعر پایین خواهد آمد و متناسب با شأن حضرت نخواهد بود. اشعار عزاداری باید اشعاری با ارزش باشد، مخصوصاً شعرهای جدید با سبک هایی تازه که به توصیف چشم و ابروی معصوم (علیه السلام) می پردازد در شأن معصوم نیست، شهامت و شجاعت حضرت به زیبایی اندام و چشم و ابرو نیست بلکه شهامت و شجاعت ایشان به مقام امامت برمی گردد.
آذری ها اشعار جان گدازی در این زمینه دارند که ارزش والایی دارد به طوری که انسان را به حیرت وامی دارد. نباید سبک های سنتی را که محتوایی عظیم دارند، از دست داد, می بایست عظمت ادبی شعر را بالا برد. هنر شعری باید در شعر باشد و شاهکار شعری باشد.
                     چنان تجلی جانان نموده شعله ورم                 که محو اویم و از حال خویش بی خبرم
                    چهار سو به سرم بافت ای خدنگ بلا             که سینه ای است به پهنای کربلا سپرم
                       سپر از او ره از او سلوک از او                       حسین از اوست من اندر میانه رهگذرم
مبادا در شعر غلّو و ذلّت باشد, مبادا امام حسین واهل بیت را در شعر ذلیل نشان دهیم. مثلاً آیا مطلب این است که در شعر حضرت علی اکبر(ع) ناکام بود؟ پس در شعر باید معارف موج بزند که به این وسیله می توان عزاداران را اهل معرفت ساخت.
باید دقت شود که کارهای ما، مایه وهن شیعه نباشد چون مذهب شیعه فرقه ای پیشرو در جهان است که این پیشتازی مرهون برهان و استدلال علماست. نباید برهان را شکست. اعمالی مثل قمه زنی، که در فضای اینترنت شخصی فرزندش را مجبور به قمه زنی کرده و باعث گریز فرزندش شده و پدر، فرزندش را خنجر می زند و خون از سرش به دهانش می چکد و دشمنان تعبیر شان راجع به آن، این است که شیعه از کودکی خونخوار است.
باید سعی کنیم عزاداری برخاسته از فطرت انسانی را انجام دهیم که به این نوع عزاداری کسی نمی تواند ایرادی بگیرد. باید بسیار دقت کرد که معارف شیعه زیر سوال نرود, بعضی از سایت های وهابیان در همان صفحه اول، عزاداری شیعه را به نمایش گذاشته اند و آبروی شیعیان را می برند, پس هرآنچه را که تداعی کربلا می کند انجام دهید؛ خیمه به یاد کربلا، طشت به یاد کربلا، هیچ کدام ایرادی ندارد, دشمنان به هیچ وجه از طریق برهان نمی توانند با ما وارد میدان شوند، بنابراین رو به ضعف های کوچک می آورند.( و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین)
* نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل 
منبع : تسنیم
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین