تاریخ انتشاردوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۶
plusresetminus
حزب الله: قادر طهماسبی با اشاره به شعر «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود»، گفت: بسیاری از بزرگان وقتی این شعر مطرح شد گفتند اگر بیشتر کتاب‌هایی را که تاکنون درباره حضرت زینب (س) نوشته شده است، خلاصه کنند می‌شود همین شعر.
۰
کد مطلب : ۶۶۸۱۵
شعر امروز «سرد و بی‌خاصیت» شده است
به گزارش شبکه خبری حزب الله به نقل از تسنیم ، با نزدیک شدن به محرم فضای شهرها و کوچه‌ها رنگ محرم  به خود می‌گیرد و در این میان گاه نواهایی ماندگار در ذهن زنده می‌شود، نواهایی که ساخته شاعران پرذوق و خوش قریحه هستند.

همه ما نوای " کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود" را شنیده‌ایم و شاید در ایام عزای اباعبدالله(ع) آن را با خود زمزمه کرده‌ایم، این شعر زیبا ساخته و پرداخته شاعر خوش ذوق میانه‌ای است که در زیر گفت‌وگوی تسنیم با وی را می‌خوانیم.

از خودتان شروع کنید و خودتون را معرفی کنید؟ و از چه زمانی شروع به شعر گفتن کردید؟

طهماسبی: به اعتقاد من برای معرفی یک شاعر باید دید مردم چقدر با شعرهای وی آشنا هستند و بهترین معرف یک شاعر و میزان استقبال مردم از شعرهایش است ولی به شکل عرف و معمول من قادر طهماسبی متخلص به فرید هستم.

شاید بتوان چنین گفت که آغاز عمر شاعر  دقیقا از لحظه‌ای است که شعر گفتن را آغاز کرده است اما من شعر را بعد از انقلاب آغاز کردم البته اینگونه نبود که نصف شب خوابیده باشم یا اتفاقی افتاده باشد و شاعر شده باشم بالاخره یک قریحه ذاتی بود که استفاده نمی‌کردم. البته گاه به صورت محدود شعر مبارزاتی داشتم.اما من امروز از آنها چیزی در یاد ندارم ولی ممکن است در دست مردم باشد.

من شعر را از سال 1361 شروع کردم در واقع من مدتی بود که فعالیت‌هایم کمتر شده بود بالاخره سال 1361 مردم مرا به صحنه آوردند و طلب کردند و اغلب شعرهای آن زمان، شعرهایی با موضوع جنگ و مسائل انقلاب بود.

برای شعرگویی استاد خاصی هم داشتید یا صرف قریحه‌تان بود؟

طهماسبی: زمانی‌ که شعر در من جوانه زد، با دوستانی نشست و برخاست داشتم، اما به‌عنوان استاد هرگز، امروز می‌گویم به‌عنوان استاد کسی را نداشتم. قریحه ذاتی‌ام قوی بود و از همان سنین کودکی و نوجوانی با سعدی و حافظ  آشنا بودم.

 درباره سروده‌هایتان به ویژه سروده " سبکبالان خرامیدند و رفتند/ مرا بیچاره نامیدند و رفتند" بگوئید و دلیل این اقبال عمومی چه بود؟

طهماسبی: البته در هر زمان و در هر عصری شعر‌هایی مطرح می‌شود که با اقبال عمومی نیز روبه‌رو است شعرهایی مثل "مرکب بی‌سوار" که در زمان خودش بسیاری از شهدا در اصفهان وصیت کرده بودند که چند بیت از این شعر روی سنگ قبرشان نوشته شود و در مقابل شعرهایی است که در همان خوانش اول رد می‌شوند.  در واقع درباره اقبال عمومی به یک شعر باید گفت شعر خودش راه خود را می‌یابد.

درباره شعر " سبک‌بالان خرامیدند و رفتند/ مرا بیچاره نامیدند و رفتند" باید بگویم من این شعر را  زمانی‌که ارزش شهادت داشت فراموش می‌شد، گفتم تقریبا در سال 69 و 70 بود، یعنی احساس کردم جنگ تمام شد و هر کس به دنبال چیز خاصی بود و در حقیقت شاید در این میان خانواده شهدا و خانواده جانبازان داشتند از یاد می‌رفت.

در این شرایط بود که وظیفه من ایجاب کرد که این شعر را به میدان بیاورم ولی شاید باز این شعربود که سراغ مرا گرفت باز یک حسی تازه به سراغم آمد و این فراق را برای من گوشزد کرد.

علاوه بر آن روح یک عرفان جمعی بر ایران حاکم است و در حقیقت انقلاب اسلامی نیز مرهون همین حس است که چگونگی آن نیز مشخص نیست، اما باوجود همه ناملایماتی که در زندگی وجود دارد مردم با انقلاب همراه می‌شوند و پیروزی پشت پیروزی نشان می‌دهد که روح این عرفان هنوز در میان مردم جاری است. در حقیقت این شعر نیز طلوع همین حالت بوده است یعنی یک روح معرفتی در آن دمیده شد و همراه با این شعر یک نوع عرفان زاده شد و کسانی‌ که خوانده باشند از آغاز تا پایان سیری دارد. این شعر از نظر بیرونی یک مسئله دارد و از نظر درونی یک سیر کامل است که از کجا شروع شده و به کجا خاتمه پیدا کرده است و من فکر می‌کنم که آن وظیفه و رسالت خودش را به مقصد رسانده است.

 در مورد شعر " کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود" بگوئید آن موقع چه حس و حالی داشتید؟ و چه عاملی سبب سرودن این شعر شد؟

طهماسبی: در حقیقت این هم بعد از جنگ بود که من مدتی مشهد بودم درجریان صحبت با یکی از دوستان راجع به شعر و شعر برای اهل بیت دیدم شعری مستقل برای حضرت زینب(س) ندارم. پس از آن به حرم رفتم و متوسل به دعا شدم گفتم: « آقا ما این چند سال عمرمان آنقدر کار فشرده بوده و واقعا من نمی‌توانستم به صورت مستقل برای حضرت زینب(س) کار کنم. من چطوری می‌توانم بگویم که برای حضرت زینب(س) شعری ندارم در حالیکه شاعر شیعی هستم. در همانجا حالتی بر ما گذشت و تا از حرم خارج شویم همین بیت بالاخره وارد شد که:

سر نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود/کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود

این شعر درواقع یک چکیده کامل از زندگی حضرت زینب (س) است، به طوری که بسیاری از بزرگان وقتی این شعر مطرح شد گفتند اگر بیشتر کتاب‌هایی را که تاکنون درباره حضرت زینب نوشته شده است، چکیده کنند می‌شود همین شعر.

شما به‌عنوان یک شاعر آئینی مطرح می‌شوید، به نظر شما شاعر آئینی چه رویکردی را باید در شعرهایش داشته باشد تا تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد؟

طهماسبی: سوال خوبی است اما دوست داشتم که به صورت دیگری این سوال مطرح می‌شد، در حقیقت شاعر امروز وقتی در درون جامعه نگاه می‌کنیم نمی‌توانیم فرض کنیم که شاعری غیرآئینی باشد، بله به صورت خاص ممکن است این شاعر مذهبی نباشد اما وقتی سخن از مکتب و ایدئولوژی به میان آید مسئله فرق می‌کند و باید از دید دیگر به آن نگاه کرد.

در نخستین وهله باید روی مسئله شعر صحبت کنیم اینکه چه بلایی سر شعر ما آمده است که قائل به شعر آئینی و غیرآئینی هستیم. نظر من در مقیاس جهانی است یعنی وقتی در مقیاس جهانی بنگریم تمامی کسانی که در مکتب شیعی و اسلام قرار می‌گیرند، شعرشان را می‌توان آئینی حساب کرد.

حال برای اینکه شعر ماندگار شود باید به یک معرفت و عرفان رسید مانند حافظ، امروز این روح معرفت و عرفان از شعر جدا شده و اگر شعر تاثیرگذاری خود را از دست داده یا تاثیرگذاریش کم شده به این دلیل است که این روح از شعر جدا شده است.

از مباحثی که در انقلاب مطرح شده، صدور انقلاب است و ادعای ما نیز این است که روزی این انقلاب جهان را فرامی‌گیرد بنابراین باید در شعر به عنوان ابزاری برای صدور انقلاب بازنگری شود.

من معتقدم روح شعر عرفان است، یک عرفان کاربردی که در مکتب شیعه‌ هم کامل شده است و شعر همیشه با این زاده شده است.

یکی از سوالاتی که در جامعه شعری مطرح شده این است که چرا شعری که مذهبی و زیباست و از عاشورا و کربلا صحبت کرده است حرکتی را بر نمی‌انگیزد؟ این امر به همان مسئله عرفان و معرفت در شعر بازمی‌گردد، شعر امروز سرد و بی‌خاصیت شده است و باید کمی به اصل خود برگردیم و نقاط قوتی را که در ادبیات ما است و سبب ماندگاری و فراگیری این ادبیات شده، دوباره ببینیم.

 از دید شما آن ملاک‌ها و معیارها چه بوده است که ادبیات از آن فاصله گرفته است؟

طهماسبی: من بازمی‌گردم به همان حرف اولم، شعر در همه جای دنیا همراه با یک معرفت است که روح شعر و سبب ماندگاری شعر شده است شاعران باید دوباره این معرفت و عرفان را به دست آورند و این امر نیاز به یک بازنگری دارد.

باید ادبیات را قرن هفتم و هشتم بازنگری کرد، چراکه از آن زمان روح شعر رفته رفته از دست رفته است باید نقاط ضعف را پیدا و برطرف کرد. قطع مسلم امروز با قرن هفتم و هشتم متفاوت است بنابراین ابزارها نیز متفاوت شده  و عرفان و معرفت شعری نیز باید بازتعریف شود، اما این نکته ضروری است که عرفان با فرهنگ درآمیخته است و بازتعریف عرفان باید در بستر فرهنگی اتفاق بیفتد.

مسئولان حوزه فرهنگ و هنر چقدر در این بازتعریف نقش دارند؟

طهماسبی: مسئولانی که در راس این حوزه قرار می‌گیرند بیشتر اجرایی هستند تا محتوایی و این شاعران هستند که باید خودشان بستر خودشان را پیدا کنند. شعر حرکتی است که باید پایگاه مستقلی داشته باشد و  اگر شعر با عرفان و معرفت آمیخته شود خودش یک کشنده است که جامعه را هم به دنبال خودش می‌کشد.

آن زمان مسئولان هم به دنبال شعر می‌آیند و شعر باید به مسئولان خط بدهد. شعر و شاعران همیشه پیشرو بوده و شاعران باید دوباره جایگاه خود را بیابند و ما باید حرکتی تازه را شروع کنیم. ان شاءالله  با حل مشکلات و باز شدن مسیر شعر جایگاه اصلی‌اش را پیدا می‌کند و دوباره در راس قرار می‌گیرد.

ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین