تاریخ انتشارسه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۶
plusresetminus
نادر مشایخی از وظایف رهبر ارکستر و ایده‌هایش برای بداهه‌پردازی با ارکستر به سبک دوران مصر باستان گفت.
۰
کد مطلب : ۱۵۴۸۴۱
سرگرم کردنِ آدم‌ها برایم کار جالبی نیست
 مرد آرام و بی‌ادعا و البته پُرمغزِ موسیقی کلاسیک، از سال 1392 زندگی در اتریش را رها کرد و به ایران بازگشت. همان روزهای آغازینی که به ایران آمده بود از حال خوبش در تهران می‌گفت. همان سال در یک روز سرد زمستانی با او قرار ملاقاتی داشتم. وارونگی هوا نفس کشیدن را دشوار کرده بود. او با عصا آمد. «ام اس» تاثیرش را بر او گذاشته بود. با لبخند گفت: «این هوا و این آلودگی برایم از هر چیزی بهتر است.» نادر مشایخی از همان موقع تصمیم گرفت که در ایران بماند؛ چرا که اینجا را دوست داشت و می‌خواست اینجا بماند.
در آن روز سردِ زمستانی که هوا پُر از آلودگی بود، مشایخی کلاهی به سر داشت، عصایی به دست و عینکی بر چشم و کُتی هم بر تن. حالا هم همان‌گونه است؛ فقط رنگ کلاه و لباس‌ها تغییر کرده است. در این مدت با چند ارکستر کار کرده و اکنون هم ارکستر خودش را تشکیل داده است. «اینتر ارکستر» جایی است که نادر مشایخی می‌خواهد ایده‌ها و خواسته‌هایش را آنجا اجرایی کند. بداهه‌نوازی و بداهه‌سازی با ارکستر از جمله‌ی ایده‌های نادر مشایخی است. او این کار را براساس فُرم موسیقی در دوران مصر باستان و با توجه به فرهنگ ایرانی برگزیده است. مشایخی در اتریش درسِ موسیقی خوانده و به خوبی با فُرم‌های مختلف رهبری ارکستر در دوره‌های مختلف آشناست.
به هر روی بار دیگر قراری با نادر مشایخی گذاشتیم تا از فعالیت‌های این روزهایش با خبر شویم و البته مباحثی را درباره‌ی رهبری ارکستر و چگونگی انتخاب یک رهبرِ خوب، با او مطرح کنیم.
در ادامه بخش نخست گفت‌وگو با نادر مشایخی - آهنگساز و رهبر ارکستر را می‌خوانید.
 
تسنیم: بگذارید بحثمان را با نگاهی به تاریخ رهبری ارکستر در دنیا آغاز کنیم. رهبری اکستر در نمونه‌های نخستینش چگونه بوده است. می‌دانم که تا حدود صدوپنجاه سال پیش رهبری ارکستر به شکل امروزیش نبوده و اصلا همان مایستر ویلن، کار رهبری ارکستر را هم انجام می‌داده است.
 
رهبری که الان در ارکسترها معمول است، از اواسط قرن نوزدهم، یعنی از سال‌های 1830 تا 1850 معمول می‌شود. دلیلش هم این بوده که ارکسترها بزرگ‌تر می‌شوند و همزمانی مشکل‌تر می‌شود. هر چه تعداد نوازندگان بیشتر شود، هم‌زمانی و سینکروئیته مشکل‌تر می‌شود. اگر من و شما بخواهیم هم‌زمان باشیم، به یک نسبیت نیاز داریم. در واقع رهبر ارکستر این نسبیت را با اشکالی که نشان می‌دهد، به نوازندگان انجام می‌دهد. این نخستین کار از هزاران کاری است که رهبر ارکستر انجام می‌دهد. (با خنده می‌گوید)
 
در دوره‌های تاریخی مختلف متُدهای متفاوتی برای رهبران ارکستر وجود داشته است. در اهرام ثلاثه اسنادی به دست آمده که براساس آنها در زمان فرعون‌ها رهبریِ موزیسین‌ها وجود داشته است. با این تفاوت که رهبر ارکستر در آن زمان به گونه‌ای بوده که در هنگام رهبری، آهنگسازی هم می‌کرده است. یعنی آهنگسازی و رهبری به طور هم زمان انجام می‌شده و این سبک از رهبری برای من بسیار جالب است. این نوع رهبری ارکستر را «کایرونومی» می‌نامند.
 
این کار با خُلقیات و خصوصیات ما ایرانیان بسیار نزدیک است. ما نقشه نمی‌کشیم که بعد اجرایش کنیم؛ بلکه نقشه و اجرا به طور هم‌زمان انجام می‌شود. در واقع این نوعی بداهه است. فرش «گبه» نقشه ندارد، طرح این فرش در ذهن کسی است که دارد فرش را می‌بافد.
نقشه را برای این می‌کشند که خطا را کاهش دهند. اما وقتی نقشه و اجرا هم‌زمان باشد خطا بیشتر می‌شود.
حال ما می‌خواهیم این خطا را تصحیح کنیم؛ راهش چیست؟ کسی که طراحی نقشه و اجرایش را به طور هم‌زمان بر عهده دارد، خطاها را تکرار می‌کند، این تکرار در ادامه بخشی از فُرم آن فرش می‌شود. این باعث می‌شود که فرش منحصر به فرد شود، چرا که خطاها همیشه به یک نوع تکرار نمی‌شوند. از این جهت این نوع تفکر ما ایرانیان کاملا به خصوص است و باید رویش کار کنیم. نه این که بگوییم این سرهم‌بندی است. همین سرهم‌بندی یک مِتُد تفکری است که چندین هزار سال قدمت دارد.
 
تسنیم: بداهه‌نوازی و بداهه‌گویی در ادبیات و موسیقی ما سابقه طولانی دارد. گفتید «کایرونومی» یا همان فُرم رهبر ارکستر در زمان مصر باستان برای شما جذاب است. به نظر می‌رسد که روی این فُرم رهبری ارکستر دارید کار می‌کنید و در «اینتر ارکستر» که رهبرش خودتان هستید، این فُرم رهبری را دارید اعمال می‌کنید.
 
نحوه تفکر ایرانی عِلی نیست. یعنی علت و معلول در آن نقش الزامی ندارد. اگر هم نقشی دارد یک نوع سرهم‌بندی یا «ری‌کولاژ» است. به نظر من این مسئله در همه‌ی رفتارهای ما حتی در رانندگی و ترافیک دیده می‌شود. این رفتار ما یعنی پیدا کردنِ راه‌حل‌های بداهه برای موارد مختلف. ما اینگونه شعر می‌گوییم، اینگونه زندگی می‌کنیم، اینگونه حرف می‌زنیم و اینگونه آهنگ می‌سازیم. این اتفاق‌ها اصلا ارتباط عِلی ندارند. «ری‌کولاژ» مفهومی است که با مکانیک ذهنی و تفکری ما ایرانیان بسیار نزدیک است. به همین دلیل روی این مسئله کار کردم.
 
من نوازنده ساز ایرانی نیستم اما وقتی در جایگاه رهبری ارکستر قرار می‌گیرم، ارکستر ساز من می‌شود و با ارکستر بداهه‌پردازی می‌کنم. این کار در ایران به شدت راه پیشرفت دارد و عملی است. عملی کردن چنین کاری در اروپا کار بسیار دشواری است.
 
تسنیم: در ارکسترتان ساز ایرانی هم هست یا همه‌ی سازها غربی است؟
 
چون اینترارکستر است، سازهای ایرانی هم داریم. منتها سازهای ایرانی به دلیل دیگری در ارکستر استفاده می‌شوند. ما پیش از هر اجرا یک تمرین می‌کنیم و بعد روی صحنه می‌رویم.
 
تسنیم: یعنی درباره ارکستر شما می‌شود گفت که این ارکستر بداهه‌نوازی می‌کند و همان کار آهنگسازی و رهبری ارکستر را هم‌زمان انجام می‌دهید؟
 
بله. کنسرت آخر ما باید می‌دیدید که مردم چگونه با این موسیقی برخورد می‌کردند. آنچه ما در کنسرت آخرمان اجرا کردیم موسیقی ایرانی نبود اما مکانیک ذهنی و تفکری ایرانی، آن را ساخته بود. باید می‌دیدید که مخاطبان از خود بی‌خود شده بودند.
 
وقتی می‌گویند مردم موسیقی مُدرن را درک نمی‌کنند، این حرف بی‌ربطی است و خیلی هم خوب درک می‌کنند. برخی از موزیسین‌ها نظر خودشان را به همه‌ی جامعه تعمیم می‌دهند. در حالی که موسیقی‌های غیر جدی آورده‌ای برای مخاطب ندارند و بیشتر حُکم آدامسی را دارند که پس از جویدن و رفتنِ شیرینی‌اش، آن را دور می‌اندازند. این موسیقی‌ها به همان لحظه‌ی اجرا خلاصه می‌شوند و بعد از آن دیگر تمام می‌شوند.
 
تسنیم: رهبر ارکستر در مقابل ارکستر می‌ایستد و پشت به مخاطب است. این رهبر ارکستر دقیقا چه کاری انجام می‌دهد. مردم عام می‌گویند که این دست تکان دادن‌ها به چه معناست، آنها تصور می‌کنند که خودِ ارکستر هم می‌تواند بدون حضور رهبر، قطعه را اجرا کند.
 
در وهله‌ی نخست همان کار هم‌زمانی را انجام می‌دهد که صحبتش را کردیم. مرحله‌ی دوم شدت و ضعف اجرای سازهاست. هر ساز برای خودش شخصیت خاصی دارد. وقتی این سازها با هم می‌نوازند مشکلات جدی در ارکستر ایجاد می‌شود. ممکن است سازی با قدرت بنوازد در حالی که باید صدایش کمتر شنیده شود و صدای ساز دیگری باید بیشتر شنیده شود. رهبر باید دقت کند تا توازنی در شدت و ضعف صداها ایجاد کند تا در نهایت آن چیزی شنیده شود که آهنگساز نوشته است. یا این که بهتر بگویم؛ رهبر باید شدت و ضعف اجرای سازها را تنظیم کند تا در نهایت چیزی شنیده شود که تفسیر رهبر ارکستر از اثر آهنگساز است.
 
به قول گوستاو مالر: «مهمترین چیزها در نُت نوشته نشده است».رهبر ارکستر متریالی را از آهنگساز می‌گیرد و آن را تفسیر می‌کند و سعی می‌کند آن را به ارکستر منتقل کند. این انتقال اصلا کار ساده‌ای نیست. هر کسی می‌داند که با زبان نمی‌شود موسیقی را تعریف کرد. من نمی‌توانم سمفونی پنج بتهوون را برای شما تعریف کنم؛ شما باید این سمفونی را بشنوید.
 
برهمین اساس روانشناسی عمومی هم لازم است. تکنیک عالی و گوش خوب برای رهبری ارکستر لازم است.
 
رهبر ارکستر باید بداند که هر ارکستر چه توانایی‌هایی دارد تا از این توانایی‌ها استفاده کند.
رهبر ارکستر تفسیری از یک موسیقی دارد و می‌خواهد با یک مصالح که همان ارکستر است، اجزایش را به هم نزدیک کند تا در نهایت به خواسته‌اش برسد.
 
تسنیم: این همگام و همراه کردنِ مصالح یک ارکستر که نوازندگانش هستند، چگونه رخ می‌دهد. خودِ شما در هنگام رهبری ارکستر آنچه را می‌خواهید، چگونه به نوازندگان منتقل می‌کنید.
 
خوشبختانه در ایران جوانانی در ترکیب ارکسترها نوازندگی می‌کنند که توانایی‌های بسیاری دارند. تا کنون و در هنگام رهبری ارکستر برای انتقال آنچه از نوازندگان خواسته‌ام مشکلی برایم پیش نیامده است.
 
 من هرگز به نوازندگان نمی‌گویم که کجا را تندتر و کجا را کندتر و یا اینجا را قوی‌تر بنوازند. بلکه این کار را با تمثیل و استعاره انجام می‌دهم تا به خوبی درک کنند که من چه می‌خواهم. مثلا همین امروز داشتیم قطعه‌ای را تمرین می‌کردیم و ارکستر آنگونه که من می‌خواستم نمی‌نواخت. به نوازندگان گفتم وقتی دارید این بخش از قطعه را اجرا می‌کنید، فکر کنید دارید روی یک دریای یخ زده قدم می‌زنید که هر لحظه امکان دارد یخ‌هایش بشکند. بعد در جای دیگری از قطعه فکر کنید روی یک سخره ایستاده‌اید و هیچ خطری شما را تهدید نمی‌کند. بعد ارکستر همان‌طوری که من می‌خواستم این قطعه را نواخت. یعنی با استعاره می‌شود خواسته‌هایت را به ارکستر منتقل کنی.
 
تسنیم: یعنی رهبر ارکستر برای انتقال خواسته‌هایش به نوازندگان، ابتدا باید خودش به درکی از اثر برسد و تفسیری شخصی از آن داشته باشد و بعد بتواند به بهترین زبان و ساده‌ترین شکل خواسته‌اش را به نوازندگان منتقل کند.
آیا رهبر ارکستر خودش هم باید توان نواختنِ همه‌ی سازها را داشته باشد یا این که آشنایی با ساختار این سازها کافی است؟
 
نه این که خودش بتواند همه‌ی سازها را بنوازد، بلکه باید بشناسد. کلاس رهبری اینگونه بود که هر سال شما باید یک ساز زهی و یک ساز بادی را می‌نواختی تا یاد بگیری که تکنیک‌های این سازها چگونه است. این کار به این درد می‌خورد که در هنگام رهبری ارکستر انتظارهای غیرمنطقی از نوازندگان نداشته باشی. رهبر ارکستر باید توانایی‌های سازها و حد و حدود آنها را بداند.
 
تسنیم: یک رهبر ارکستر خوب را چگونه می‌توان تشخیص داد.
 
یکی از جنبه‌های مهم رهبری تمرین با ارکستر است. برای من رهبری مهم است که بتواند با ارکستر تمرین کند. از نظر من یکی از نشانه‌های رهبری خوب این است که در بازه زمانی کوتاه بتواند بهترین نتیجه را از تمرین با ارکستر بگیرد. یعنی در طول دو تمرین کیفیت ارکستر را درست کند.
 
نوازندگان ارکستر در هنگام تمرین برای نواختن آمده‌اند نه برای شنیدن حرف‌های رهبر ارکستر. یکی از استادان من که پروفسور بود، می‌گفت: «هنگام تمرین با ارکستر هر نکته‌ای که می‌خواهی گوشزد کنی را در 10 ثانیه به ارکستر بگو.»
 
رهبری خوب است که بداند از هر ارکستر چه بازدهی می‌توان گرفت. این کار در هر قطعه‌ای متفاوت است. حتی اگر آثاری از یک آهنگساز واحد باشد. تمرینِ سمفونی یک بتهوون با تمرینِ سمفونیِ پنج بتهوون متفاوت است. رهبر ارکستر باید تقسیم‌بندی‌اش را مشخص کند تا چهار موومان یک سمفونی را در طول یک تمرین مرور کند. رهبر باید بداند که کدام قسمت‌ها ممکن است اجرایش با اشکال مواجه شود.
 
تسنیم: ما در ایران ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی ایران را داریم که با هزینه‌های دولتی اداره می‌شوند. به نظر شما چه سازوکاری باید در نظر گرفت تا بتوان از این دو ارکستر بهترین بازدهی را دریافت کرد.
 
اعتقاد من این است که یک ارکستر وقتی خوب عمل می‌کند که رهبر دائمش نظر اول و آخر را بدهد. ارکستر نیازی به شورا ندارد. اگر هم شواریی دارد، اعضایش را نوازندگان ارکستر تشکیل می‌دهند و شورای صنفی است و در مسائل هنری دخالت نمی‌کند. درباره مسائل هنری تنها کسی که باید نظر بدهد، رهبر دائم ارکستر است. این رهبر باید بداند که ارکستر چه ویژگی‌هایی دارد. ارکستر سمفونیک تهران نماد فرهنگی است و رهبر دائمش باید بداند، با این ارکستر چگونه می‌توان با مخاطب ایرانی برخورد کرد. در عین حال باید بداند که عواطف ایرانی را چگونه می‌توان به مخاطب خارجی منتقل کرد.
 
زیاد از من سوال می‌شود که چکار کنیم که موسیقی ما جهانی شود. اول این که چه لزومی هست که موسیقی ما جهانی شود. راستش را بخواهید احتیاجی نمی‌بینم که موسیقی‌ من جهانی شود، خودم دوست دارم کافی است. ولی اگر من رهبر دائم یک رهبر ارکستر سمفونیک شوم، مسئولیت دارم. چون همین مسئولیت فرهنگی به من امکان انتقال بسیاری از مفاهیم را می‌دهد.
 
موسیقی یک ابزار است. ابزاری برای انتقال عواطف فرهنگی به بهترین شکل ممکن و بدون حرف زدن. اصوات که معنی مشخصی ندارند، اما اصوات امکانی را به ما می‌هند که دامنه‌ی معنایی‌اش بسیار گسترده‌تر از کلام است.
 
من اگر در خانه مشغول آهنگسازی هستم، خودم و آن موزیک هستیم و مسئولیتی بر دوش من نیست. اما وقتی کنسرت برگزار می‌کنم کاری اجتماعی انجام می‌دهم و دربرابر ارتباط مخاطبان با آن موسیقی، مسئولم. بهترین ابزاری که در این هنگام می‌توان به کار برد، وجدان است. باید این وجدان را بیدار کرد تا هنگام انجام کارهای اجتماعی بهترین نتیجه را گرفت.
 
باید نشست و فکر کرد که چه قطعه‌هایی اجرا کرد تا این اتفاق بیافتد. سرگرمی و تفریح خوب است، آدامس هم خوب است. اما من نمی‌توانم شب تا صبح آدامس بخورم، چرا که بدنم به ویتامین نیاز دارد. با موسیقی می‌توان خیلی عمیق‌تر و موثرتر کار کرد. برای من سرگرم کردن آدم‌ها کار جالبی نیست.
 
تسنیم: هم اکنون در ارکستر سمفونیک تهران این مسئله دیده می‌شود که بیشتر از موسیقی‌های جدی، به موسیقی‌های سرگرم‌کننده و تفریحی پرداخته می‌شود. برای مثال تعداد اجرای موسیقی فیلم‌های مختلف در ارکستر سمفونیک تهران، کار پررنگی شده است. این اوضاع را چطور می‌بینید. نظرتان درباره‌ی کارهایی که شهرداد روحانی(رهبر دائم ارکستر سمفونیک تهران) در ارکستر می‌کند چیست.
 
شهرداد را سال‌های سال است که می‌شناسم و به تجربه‌ها و توانایی‌ها و استعداد ذاتی که دارد اعتقاد دارم و شکی در این مسئله نیست. اما وقتی ما رهبری یک ارکستر را می‌پذیریم، مسئولیتی در این‌باره داریم و باید با مسئولیت عمل کنیم. ارکستر سمفونیک تهران یک نماد فرهنگی است. برای ارکستر سمفونیک تعداد بی‌شماری اثر وجود دارد که می‌توان آنها را اجرا کرد. هر ارکستری هر ساله در جشنِ سالیانه موسیقی‌های سبک هم اجرا می‌کند اما این آثار نباید درصدشان زیاد شود. ارکسترهایی برای اجرای موسیقی‌های سبک وجود دارد که کارشان اجرای همین آثار است.
 
در امریکا 614 ارکستر سمفونیک فقط در امریکای شمالی داریم. آیا همه‌ی اینها آثار جدی اجرا می‌کنند. تقریبا دو سومِ این ارکسترها موسیقی تفریحی و سبک اجرا می‌کنند و در واقع آدامس‌ها و آبنبات چوبی‌های خوشمزه‌ای هستند. در عین حال در میان این 614 ارکستر، ارکستر بوستون و ارکستر فیلارمونیک نیویورک هم حضور دارند که تنها آثار جدی اجرا می‌کنند.
 
تسنیم: یعنی ارکستر بوستون و ارکستر فیلارمونیک نیویورک فقط آثار جدی اجرا می‌کنند.
 
بله. این ارکسترها کار جدی می‌کنند و غذای فرهنگی به مخاطبانشان می‌دهند.
 
تسنیم: قبل از آمدنِ شهرداد روحانی به ارکستر سمفونیک تهران، علی رهبری مدیر هنری ارکستر بود. رهبری حدود یک سال با ارکستر کار کرد. نظرتان درباره‌ی فعالیت یک‌ساله‌ی علی رهبری در ارکستر سمفونیک تهران چیست.
 
به نظرم علی رهبری از نظر انتخاب رپرتوار استراتژی خاصی داشت. از «شهرزاد» شروع کرد تا به سمفونی فانتستیک برلیوز رسید. راه جالبی را در پیش گرفته بود.
 
رهبر ارکستر باید روانشناسی اجتماعی بداند. باید کشف کنید که در ایران چگونه می‌توان با نوازندگان ارتباط خوبی برقرار کرد تا آنها کاری که شما می‌خواهید را با لذت انجام دهند. آن وقت هم رهبر ارکستر، هم نوازندگان و هم مخاطبان راضی هستند.
منبع : تسنیم
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین